[اینترو]
من هنوز حال و هوای تهران توو سَرمه
میدونی؟ خودِ خود میرداماد
یادش بخیر
حتی قبل از اینکه بیام
اونجا داشتم پیاده روی میکردم
شب آخر
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس یک – رضا پیشرو]
موزیک کاری میکنه که در زمان وا بشه
گاهی وقتا هنوز رپِ فارسی برام صامته
میدرخشیدیم و بودیم گوش و چشمِ هم
قبل اون روزا که حاشیه رو اعصابت راه بره
پایِ کار هم بودیم که جابجا بشه
یکی “فا” ی خالی اون یکی میتونست “لا” بده
با هم متحد بودیم هر کی پا استعدادشه
به همدیگه گیر میدادیم سر یه “واو” و “د
هر کی که با جنون توو بازیه یادشه
میدونه بالاتر از کوکائینه دوپامین شعر
الهام جدید برامون سوغاتی بهشته
بهش متحدیم مث مروارید عشق
ما به دوراهی خوردیم و وسطشو کندیم
راهِ درستو فهمیدیم وقتی غلطشو رفتیم
سدای بینمونو میکنه کلکشو تقدیر
بدونِ اینکه بدونیم داره کجا میره ذهن
بگو چقد به هم روحیه میدیم
چی شد که جمع ما رو پاشوند یه مشت کونی بی ریخت
خون برادرامونو توو شیشه خُرده میریزیم
چرا خودمون هم داریم پا به دوریِ میدیم
دیگه مردِ تووی آینه رو نمیشناسیمش
میدونی جمله ای نمیگنجه پشتِ این قافیه
هر ستاره ای داره تبدیل به خدا میشه و
حواریونی راه نمیره پشتِ عیسی دیگه
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس دو – سینا ساعی]
این از اون موضوعاست که احساسی میشم و
وقتی میرم تووش حس میکنم انگار میمیرم
نمیدونم این اشکام چرا میریزن
مقصرِ اصلیو تهران میبینم
یه ماه و یه تنهایی یه صدا جیرجیرک و
همه تصویرایی که میکنن حسابی گیجم
با این چشام میدیدم که راهِ موفقیت
یعنی بچاقی بیشتر و
اینجا دقیقاً همون جایی بود که شادی میرفت
من به ذات اعتقاد ندارم و آموزش رو میشناسم
آموزش هم محصول قانونه و سیاست
تو به یه فساد نامرئی آلوده شدی راحت
بی خبر از اینکه دارن تابوتتو میسازن
کی نمیخواد از این حالت آژیته دراد
وقتی من و مغضم شدیم یه ماشین زمان
و کاغذم منو میبرَه مث قالیچه هوا
این که تاریکه الآن نمیخوام عادی شه برام
پس این غُصه رو میبینی که همیشه باهامه
اما کنارش هم یکی ام که انگیزه داره
تمیزه کارش و میخواد مث بهترین رقیب
توو رو قدیمش پاشه
آره، آره عوض شده یه چیزایی توو سَرم
یه خاطراتی که ابداً نمیادش رو ورق و
توو اوینِ مغزم شده ازدیادشون خطر
دیکته میکنن که چهشکلی باشه بودنم
[کورس]
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
[ورس سه – علی اوج]
بهم نگو چرا میکِشی
چرا قرصا رو میندازی بالا چرا بی حسی
این روز عادی بودن خیلی بدتره از غیر عادی بودن
عادی بودن و تووی فاز مادی بودن
غیر عادی بودن یعنی رفاقتا پاش سوختن
یعنی بخیه و خط نامردی رو دوختن
یعنی بودن نه نبودن، زیر چشم هام کبودن
ولی پیش خدا قبولم چرا اینا حسودن
چرا میخوان نمونم تووی این بازی لعنتی
نمیدونن قرارداد من و رپ هست ابدی
پس بهتره عوضی از اینجا بری بیرون
چون که بعد از این
دیگه جایی نیست واسه خاله زنک بازی
پشتم حرف میزنی ولی در آخر طرفداری
کلی غلط داری
ماهم بهت میگیم هرزگاهی اگه بلد باشی
من خیلی کله خرم
واسه همین دوست دارم
حرف هام رو توو رپ بزنم
لال کنم و خط خط بزنم
واقعیت رو به قلب دنیا چنگ بزنم
کجاست که اونجا جنگ نیست
کجاست که رنگبندی نیست و گنگ نی
اینجا جرمه داشتنِ افکار رنگی
طرفیم همیشه با مغز های ردی
فهمیدم که من هم مثل تو یه مسئولم
هرچی که جلوتر رفتم شدم محدود تر
هر چی که واقعیت رو گفتم شدم منفور تر
نمیتونستم وایستم و بزارم من دست روو دست
حالا که بزرگ تر شدم و رنج دیدم
حالا که یه رپکن خاصم و سنجیده ام
سعی میکنم که فرهنگ بسازم
صلح و اتحاد رو تووی هر رنگ بسازم
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس چهار – ساتراپ]
من عشق کنم تو که باز هم این رو با من بخونی
از درد هام گفتم تا که این رو با هم بدونیم
که آزادی بهتر از اسارته
من تا تهش میرم یه جا وقتی بحث رفاقته
رضا عین داشمه، پُر از صداقته
توو این شهر که تا کله تووی کثافته
دلم مینویسه با این که تووش اسارته
درد های من نه تمومی نداره قضاوته
بهم حق بده بزارم برم یه جای دور
بهم حق بده بکارم ذهنم رو پای جون
چون همش فیکه و فقط پای پوله
که وسط میاد و میلرزه درز های روحت
این دنیا بدجوری لم داده کوره
انگاری خوشحاله حرف های زورت
ولی خبر نداره دلم تب داره سوخته
از اتفاق و حرف های مغز های مونده
این بار دیگه وقتشه
تهران تووی نبضته
قلبم میره سمتش هی
انگار میخواد کنده شه
بهش بگو بسشه بره
انگار حالا گرمه توو بهشت
حق داره باز هم وصل بشه به غیر
مشکل حرفشه که چشمک بزنه
توو فرقشه یه شی
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس پنج – قدر]
یه صفحه سفید، خالی، تاریک
عاری از هر اضافه کاری
ساده، کامل، خالصانه درخواست نور کرد
نور بهش تابید هفت رنگ شد
نورش تابید توو دنیاش
قلبش کرد پمپاژ
دست توو دست بود خم روو ابرو
سمت هدف عقل رو عقل
زور میداد بهش
پول میساخت فکرش، مسلط
دوست زیاد بود دشمن نیا روو سیاه شد و کمرنگ
درک ارزش، اون لحظست که میدی از دستش
انگار نیست وقتی هستش
مثل دمت، مثل باز دمت
تپش، مثل تنت
این هم یه چی توو همون مایه هاست
نور نیست، جاش رو گرفته سایه ها
دوریم به ریخته تیکه پازل ها
پی نونیم، گرمه بازار کاسب ها
گاهی دور هم به واسطه پولیم
گاهی تووی جنگیم و میایم توو دید
انعطاف کم، احترام پر
پاشون گیر توو باتلاق اشتباهن
طلبه همه چی جز اتحادن
یادشون رفته دیگه نیست مثل ما
من هم عوض شده یه چیز هایی توو سرم
راضی به یه نفر توو این ازدحامم
[کورس]
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
من هنوز حال و هوای تهران توو سَرمه
میدونی؟ خودِ خود میرداماد
یادش بخیر
حتی قبل از اینکه بیام
اونجا داشتم پیاده روی میکردم
شب آخر
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس یک – رضا پیشرو]
موزیک کاری میکنه که در زمان وا بشه
گاهی وقتا هنوز رپِ فارسی برام صامته
میدرخشیدیم و بودیم گوش و چشمِ هم
قبل اون روزا که حاشیه رو اعصابت راه بره
پایِ کار هم بودیم که جابجا بشه
یکی “فا” ی خالی اون یکی میتونست “لا” بده
با هم متحد بودیم هر کی پا استعدادشه
به همدیگه گیر میدادیم سر یه “واو” و “د
هر کی که با جنون توو بازیه یادشه
میدونه بالاتر از کوکائینه دوپامین شعر
الهام جدید برامون سوغاتی بهشته
بهش متحدیم مث مروارید عشق
ما به دوراهی خوردیم و وسطشو کندیم
راهِ درستو فهمیدیم وقتی غلطشو رفتیم
سدای بینمونو میکنه کلکشو تقدیر
بدونِ اینکه بدونیم داره کجا میره ذهن
بگو چقد به هم روحیه میدیم
چی شد که جمع ما رو پاشوند یه مشت کونی بی ریخت
خون برادرامونو توو شیشه خُرده میریزیم
چرا خودمون هم داریم پا به دوریِ میدیم
دیگه مردِ تووی آینه رو نمیشناسیمش
میدونی جمله ای نمیگنجه پشتِ این قافیه
هر ستاره ای داره تبدیل به خدا میشه و
حواریونی راه نمیره پشتِ عیسی دیگه
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس دو – سینا ساعی]
این از اون موضوعاست که احساسی میشم و
وقتی میرم تووش حس میکنم انگار میمیرم
نمیدونم این اشکام چرا میریزن
مقصرِ اصلیو تهران میبینم
یه ماه و یه تنهایی یه صدا جیرجیرک و
همه تصویرایی که میکنن حسابی گیجم
با این چشام میدیدم که راهِ موفقیت
یعنی بچاقی بیشتر و
اینجا دقیقاً همون جایی بود که شادی میرفت
من به ذات اعتقاد ندارم و آموزش رو میشناسم
آموزش هم محصول قانونه و سیاست
تو به یه فساد نامرئی آلوده شدی راحت
بی خبر از اینکه دارن تابوتتو میسازن
کی نمیخواد از این حالت آژیته دراد
وقتی من و مغضم شدیم یه ماشین زمان
و کاغذم منو میبرَه مث قالیچه هوا
این که تاریکه الآن نمیخوام عادی شه برام
پس این غُصه رو میبینی که همیشه باهامه
اما کنارش هم یکی ام که انگیزه داره
تمیزه کارش و میخواد مث بهترین رقیب
توو رو قدیمش پاشه
آره، آره عوض شده یه چیزایی توو سَرم
یه خاطراتی که ابداً نمیادش رو ورق و
توو اوینِ مغزم شده ازدیادشون خطر
دیکته میکنن که چهشکلی باشه بودنم
[کورس]
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
[ورس سه – علی اوج]
بهم نگو چرا میکِشی
چرا قرصا رو میندازی بالا چرا بی حسی
این روز عادی بودن خیلی بدتره از غیر عادی بودن
عادی بودن و تووی فاز مادی بودن
غیر عادی بودن یعنی رفاقتا پاش سوختن
یعنی بخیه و خط نامردی رو دوختن
یعنی بودن نه نبودن، زیر چشم هام کبودن
ولی پیش خدا قبولم چرا اینا حسودن
چرا میخوان نمونم تووی این بازی لعنتی
نمیدونن قرارداد من و رپ هست ابدی
پس بهتره عوضی از اینجا بری بیرون
چون که بعد از این
دیگه جایی نیست واسه خاله زنک بازی
پشتم حرف میزنی ولی در آخر طرفداری
کلی غلط داری
ماهم بهت میگیم هرزگاهی اگه بلد باشی
من خیلی کله خرم
واسه همین دوست دارم
حرف هام رو توو رپ بزنم
لال کنم و خط خط بزنم
واقعیت رو به قلب دنیا چنگ بزنم
کجاست که اونجا جنگ نیست
کجاست که رنگبندی نیست و گنگ نی
اینجا جرمه داشتنِ افکار رنگی
طرفیم همیشه با مغز های ردی
فهمیدم که من هم مثل تو یه مسئولم
هرچی که جلوتر رفتم شدم محدود تر
هر چی که واقعیت رو گفتم شدم منفور تر
نمیتونستم وایستم و بزارم من دست روو دست
حالا که بزرگ تر شدم و رنج دیدم
حالا که یه رپکن خاصم و سنجیده ام
سعی میکنم که فرهنگ بسازم
صلح و اتحاد رو تووی هر رنگ بسازم
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس چهار – ساتراپ]
من عشق کنم تو که باز هم این رو با من بخونی
از درد هام گفتم تا که این رو با هم بدونیم
که آزادی بهتر از اسارته
من تا تهش میرم یه جا وقتی بحث رفاقته
رضا عین داشمه، پُر از صداقته
توو این شهر که تا کله تووی کثافته
دلم مینویسه با این که تووش اسارته
درد های من نه تمومی نداره قضاوته
بهم حق بده بزارم برم یه جای دور
بهم حق بده بکارم ذهنم رو پای جون
چون همش فیکه و فقط پای پوله
که وسط میاد و میلرزه درز های روحت
این دنیا بدجوری لم داده کوره
انگاری خوشحاله حرف های زورت
ولی خبر نداره دلم تب داره سوخته
از اتفاق و حرف های مغز های مونده
این بار دیگه وقتشه
تهران تووی نبضته
قلبم میره سمتش هی
انگار میخواد کنده شه
بهش بگو بسشه بره
انگار حالا گرمه توو بهشت
حق داره باز هم وصل بشه به غیر
مشکل حرفشه که چشمک بزنه
توو فرقشه یه شی
[کورس]
عوض شده یه چیزایی تو سرم
خبری نی از رفیقای توو محل
یه سریشون جوری دهنمو گاییدن
که دلتنگ هم میشم قیدِ تلفنو میزنم
جمع دیگ جورِ دیگه دلو میزنن
از این به اون گِله ی تو رو میبَرن
پله میکننت بری پایین درو میبندن
انگار عشق اینا رو میکنه بی ادب
[ورس پنج – قدر]
یه صفحه سفید، خالی، تاریک
عاری از هر اضافه کاری
ساده، کامل، خالصانه درخواست نور کرد
نور بهش تابید هفت رنگ شد
نورش تابید توو دنیاش
قلبش کرد پمپاژ
دست توو دست بود خم روو ابرو
سمت هدف عقل رو عقل
زور میداد بهش
پول میساخت فکرش، مسلط
دوست زیاد بود دشمن نیا روو سیاه شد و کمرنگ
درک ارزش، اون لحظست که میدی از دستش
انگار نیست وقتی هستش
مثل دمت، مثل باز دمت
تپش، مثل تنت
این هم یه چی توو همون مایه هاست
نور نیست، جاش رو گرفته سایه ها
دوریم به ریخته تیکه پازل ها
پی نونیم، گرمه بازار کاسب ها
گاهی دور هم به واسطه پولیم
گاهی تووی جنگیم و میایم توو دید
انعطاف کم، احترام پر
پاشون گیر توو باتلاق اشتباهن
طلبه همه چی جز اتحادن
یادشون رفته دیگه نیست مثل ما
من هم عوض شده یه چیز هایی توو سرم
راضی به یه نفر توو این ازدحامم
[کورس]
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
این به مو نمیرسه اما پاره نمیشه
این منم میشه سِر اما دردات یادت نمیره
اینا تلخن انصافا، اما کردم بهش عادت
من احمق ساده باز میخوام که برگرده عقربه ساعت
( Reza Pishro )
www.ChordsAZ.com