اِی یه نمه بهتره حالم
یه نخ فروردین یه امشبه دارم
امروزم گذشت راحت باشم تا فردا
که بازم باید ثانیه بشمارم تا شب
هر بندهای بند یه اتهامی هست
بنده جزء بند انفرادیم
روز و شبش نمیافته اتفاقیم
فقط دو دیوار و مستراب و چشم نگاه میکرد
کارم شد فکر کردن؛ انگاری مخ داره باز میشه ولی هی میشه دل تَنگتر
منتظرم یکی بیاد ملاقاتم، خرافاتن؛ ملاقات که اصن قدغنه
گاهی یادم میره خودم، نمیدونم کجام واقعا
نمیدونم که تقاص کدوم جُرمو دادم
نمیدونم، شایدم گناهکارم
ولی ملالی نیست تا وقتی هست خدا یارم
صبحا بازم پا میشم و دیواره که اون گوشهاش حفرشه
میکَنم با سوزنه بلکه یه روزنه بزنه تو سلول
نور کمه یه نگاه به اونوَرش کردم من روشنه
حسرت و عقدشه تو گلومه
عوق زده اونایی که قدرتشون کمه
قسمتشون کفِ زندون موندنه تا برسه گورکنت
نه اجازهی تماسی نه هواخوری
غذامونم کافورپلو مبادا هوا کنیم
ولی آدمی نیست که هوس حوا کنیم
همه تو اغماییم و تو این بندا گمیم، بیدکتر و درمان و بیمار
شبا میان بالا سرم ببرن بازجوییم تا چشمبندو میبندن تو راهرویی تاریک
زور میزنم ببینم با نگاه رو به پایین؛ میبرن تو یه اتاق آکوستیک
که صدا زجم و نمیشنوه بازپرسی که میپرسه سوالاتی
نمیدونم، جوابی ندارم، ترتیب میدن شکنجهی روحی روانی برا من
خیالی نی ولی یه چیز میده بیشتر آزارم
اینکه نمیدونم کی و کجا میشم آزاد
آه و نالهی سلول کناریم نمیذاره یه بار خواب به چشم بیاد
یکی خدا رو شکر میکنه تو یه متر سلولش
یکی دل میبنده به تخت و تلوزیونش
میترسه بره چون اَ بیرون هیچی نمیدونه
همه پشت همین درا دادگاهی میشن
اعتراضی وارد نیست ولی باز داد میزنم من
یه نخ فروردین یه امشبه دارم
امروزم گذشت راحت باشم تا فردا
که بازم باید ثانیه بشمارم تا شب
هر بندهای بند یه اتهامی هست
بنده جزء بند انفرادیم
روز و شبش نمیافته اتفاقیم
فقط دو دیوار و مستراب و چشم نگاه میکرد
کارم شد فکر کردن؛ انگاری مخ داره باز میشه ولی هی میشه دل تَنگتر
منتظرم یکی بیاد ملاقاتم، خرافاتن؛ ملاقات که اصن قدغنه
گاهی یادم میره خودم، نمیدونم کجام واقعا
نمیدونم که تقاص کدوم جُرمو دادم
نمیدونم، شایدم گناهکارم
ولی ملالی نیست تا وقتی هست خدا یارم
صبحا بازم پا میشم و دیواره که اون گوشهاش حفرشه
میکَنم با سوزنه بلکه یه روزنه بزنه تو سلول
نور کمه یه نگاه به اونوَرش کردم من روشنه
حسرت و عقدشه تو گلومه
عوق زده اونایی که قدرتشون کمه
قسمتشون کفِ زندون موندنه تا برسه گورکنت
نه اجازهی تماسی نه هواخوری
غذامونم کافورپلو مبادا هوا کنیم
ولی آدمی نیست که هوس حوا کنیم
همه تو اغماییم و تو این بندا گمیم، بیدکتر و درمان و بیمار
شبا میان بالا سرم ببرن بازجوییم تا چشمبندو میبندن تو راهرویی تاریک
زور میزنم ببینم با نگاه رو به پایین؛ میبرن تو یه اتاق آکوستیک
که صدا زجم و نمیشنوه بازپرسی که میپرسه سوالاتی
نمیدونم، جوابی ندارم، ترتیب میدن شکنجهی روحی روانی برا من
خیالی نی ولی یه چیز میده بیشتر آزارم
اینکه نمیدونم کی و کجا میشم آزاد
آه و نالهی سلول کناریم نمیذاره یه بار خواب به چشم بیاد
یکی خدا رو شکر میکنه تو یه متر سلولش
یکی دل میبنده به تخت و تلوزیونش
میترسه بره چون اَ بیرون هیچی نمیدونه
همه پشت همین درا دادگاهی میشن
اعتراضی وارد نیست ولی باز داد میزنم من
( Mamad Arez )
www.ChordsAZ.com