[کورس؛ ۲بار]
میدونی بابا تو تکیه گامی
واسم اعتبار تو این اجتماعی
واسه پسرات باعث افتخاری
اینم میدونی که چشم مایی
فقط تویی که واسهمون سِجده گاهی
ماهام شُکرگذاریم از داشتنت میگیریم یه حس عالی
این یه ادعا نی، حقیقت داره اشتباه نیست
[ورس یک | رضوممو]
بابا میدونی چقد دلم میخواد برگرده زمان به دههی هشتاد
برات میشدم پسری که تنهات نذاره، گوش بده همیشه به حرفات
برای دلت بمونه خونه کُلِ شبها، اضافه نکنه دیگه دردی به دردات
اشکی به اشکات، سختی به فردات، مشقی به مشقات، ترسی به ترسات
نه؛ دیگه الآن عوض شدم، من راه زندگیمو بابا بلد شدم
حرفات برام میدونی که عمل شدن، چون بدیام الک شدن
بدون بابا اینا واسه اقتدار توئه، مَرد موندنم فقط به خاطر توئه
دیگه نمیشم من ستارهی سهیل، میدونی پسرت بابا ادامهی توئه
برای همیشه مدیونتم، از اینکه نذاشتی ترسو بشم
ارزون بشم، محدود بشم، چند رو بشم، از کمبود بگم
آخه تو چیزی برام کم نذاشتی، نه دنیا رو برا من تلخ نساختی
نه تو نذاشتی کنم من خلافی، بد بودم امیدتو از من نباختی
برا من شدی تکیهگاه، بهم دادی تو قدرت انتخاب
که شکل بگیرم من توی اجتماع
چه حیف شد که من مسیرو اشتباه
رفتمو نذاشتم احترام بهت
الان میدونی که چشم به راهته
پسری که شبیه به شکل ماهته
پسری که هنوز به عشقت راه میره
تو یه الگویی برا منو برادرم
مَردی که مارو برا چیزی فدا نکرد
رها نکرد مارو با مشکلات تنها
پدری که برای رشد ما هر کار کرد
ولی ندیدیم غُصه داشت از تا
جنگید برای بُرد ما هربار
از خوبی میگه تو جملههاش از ما
متنایی که مارو گنده ساخت هرجا
بابا هنوز خیلی حرف زیاده برا گفتن؛ ولی درد میاره
اگه بیشتر از این بگم؛ برات اشک میاد هی
از چشمام جوری که حتی سّد سیراب شه
تو بهم یاد دادی صبر نیازه
توی زندگی سختیهاست مَرد میسازه
ازت پسرم میدونم سخت نی راهت
ولی پسر من که نمیشه کم بیاره
[کورس؛ ۲بار]
میدونی بابا تو تکیه گامی
واسم اعتبار تو این اجتماعی
واسه پسرات باعث افتخاری
اینم میدونی که چشم مایی
فقط تویی که واسهمون سِجده گاهی
ماهام شُکرگذاریم از داشتنت میگیریم یه حس عالی
این یه ادعا نی، حقیقت داره اشتباه نیست
[ورس دو | نیما نیموش]
الآن نزدیک هشت سال شد که نیستی و
رفتی و هر روز حس میشه بوت توی خونه
هنوز یادمه خاطرات بچگیام
بازیامون توی کوچه، توی پارک
بدون هم بازی ولی تو بودی بهترین دوست زندگیم
پدر یعنی بهترین تکیهگاه، بزرگترین ستون زندگی
بهم یاد دادی اگه صدبارم بیفتم زمین باز بلند شم
تسلیم نشم، کاش میشد که بتونم زمانو دستکاری کنم و
میرفتیم عقب، به دورانی که مثل کوه پشتِ هم بودیم و
هیشکی جلودار نبود، ای کاش میتونستم یه آرزو کنم
که ببینم تو رو باز پهلوم، یادمه بعضی شبا ساعتها
منتظر میموندیم تو هم بیای واسه شام
ولی بازم حسرت که آخرم خبر میرسید که بابا کار داره باز
واسه رفاه ما، واسه نون تو سفره، گذشتی از عیش و نوش
خاک پاتم، اینم گفتی که همه چی پول نیست پسر
باید همیشه مسیرت باشه صاف، قلبت باشه پاک، حرفت باشه راست
ولی من اینا رو خیلی دیر فهمیدم
از وقتی که رفتی نه برفی هست نه بارون توی دل کویرم
از وقتی که رفتی من تفریحم شد گُل ولی بازم من نخندیدم
از وقتی که رفتی من ترسیدم که دل زخمیم هر روز بشه زخمیتر
حتی هنوزم به مامان چَشم میگم
چون که قول دادم بمونم من سربازش
عشق پدری، عشق مادری، برادری، خواهری با همه عشقا خب فرق داره
فقط یه یتیم میدونه چه قدر دردناکه اما سعی میکنیم باهاش کنار بیایم
اگه قراره روزای خوب واسه همه بیاد، پس بدون که واسه ما هم میاد
تو گفتی همه چی به دست میاد، به شرط اینکه براش خوب بکشی زحمت
تا الآنم هر کاری که کردم با قلبم بوده حتی تو دل شیر رفتم
تو گفتی وقتی من نباشم خوب مراقب مادر و خواهرت باش
حتی اگه بعضی وقتا اشتباه میکردی بازم پسرت همیشه باورت داشت
خوش به حال کسی که هنوزم پدرش زندهست، میخورم غبطهاش و
وای به حال کسی که باعث شه بشه پدرش دق مرگ، میبینه ذلت و
ای کاش فقط میتونستم حتی یه لحظه ببینمت دستت و ببوسم
یا تو بدترین شکل ممکن سرم داد میکشیدی چک میزدی توی گوشم
نمیدونی چقدر دل تنگم، نصیحتم کنی تا من بهتر بشم
بهت حق بدم یه روز بگی ایول شدی بهترین رپکن کشورت
کسی نیست که بتونه با تو بجنگه وقتی من پشتتم
اما شکست دلم وقتی دیدم که این زندگی بهم ضربه زد
هر روز دارم میشم شکستهتر
[اوترو | نیما نیموش]
خدا بیامرزتت بابا، هنوزم قاب عکست نداره خاک
میگفتی کارایی که الآن میکنی اصلا نبود تو زمان ما
میدونم ناخلف بودم اما به والله از قصد نبودن کارام
خدا بیامرزتت بابا هنوزم روزها کوتاهن شبها دراز
خدا بیامرزتت بابا بیتو حتی قفل میشن درای باز
جز تو دیگه نیست کسی باشه بهترین الگو برای ما
یادمه هیچ شبی نبود سر سفره نباشه نون نباشه آب
ولی الآن که دیگه نیستی پیش ما
نیست حتی یه لقمه غذا به کام
میدونی بابا تو تکیه گامی
واسم اعتبار تو این اجتماعی
واسه پسرات باعث افتخاری
اینم میدونی که چشم مایی
فقط تویی که واسهمون سِجده گاهی
ماهام شُکرگذاریم از داشتنت میگیریم یه حس عالی
این یه ادعا نی، حقیقت داره اشتباه نیست
[ورس یک | رضوممو]
بابا میدونی چقد دلم میخواد برگرده زمان به دههی هشتاد
برات میشدم پسری که تنهات نذاره، گوش بده همیشه به حرفات
برای دلت بمونه خونه کُلِ شبها، اضافه نکنه دیگه دردی به دردات
اشکی به اشکات، سختی به فردات، مشقی به مشقات، ترسی به ترسات
نه؛ دیگه الآن عوض شدم، من راه زندگیمو بابا بلد شدم
حرفات برام میدونی که عمل شدن، چون بدیام الک شدن
بدون بابا اینا واسه اقتدار توئه، مَرد موندنم فقط به خاطر توئه
دیگه نمیشم من ستارهی سهیل، میدونی پسرت بابا ادامهی توئه
برای همیشه مدیونتم، از اینکه نذاشتی ترسو بشم
ارزون بشم، محدود بشم، چند رو بشم، از کمبود بگم
آخه تو چیزی برام کم نذاشتی، نه دنیا رو برا من تلخ نساختی
نه تو نذاشتی کنم من خلافی، بد بودم امیدتو از من نباختی
برا من شدی تکیهگاه، بهم دادی تو قدرت انتخاب
که شکل بگیرم من توی اجتماع
چه حیف شد که من مسیرو اشتباه
رفتمو نذاشتم احترام بهت
الان میدونی که چشم به راهته
پسری که شبیه به شکل ماهته
پسری که هنوز به عشقت راه میره
تو یه الگویی برا منو برادرم
مَردی که مارو برا چیزی فدا نکرد
رها نکرد مارو با مشکلات تنها
پدری که برای رشد ما هر کار کرد
ولی ندیدیم غُصه داشت از تا
جنگید برای بُرد ما هربار
از خوبی میگه تو جملههاش از ما
متنایی که مارو گنده ساخت هرجا
بابا هنوز خیلی حرف زیاده برا گفتن؛ ولی درد میاره
اگه بیشتر از این بگم؛ برات اشک میاد هی
از چشمام جوری که حتی سّد سیراب شه
تو بهم یاد دادی صبر نیازه
توی زندگی سختیهاست مَرد میسازه
ازت پسرم میدونم سخت نی راهت
ولی پسر من که نمیشه کم بیاره
[کورس؛ ۲بار]
میدونی بابا تو تکیه گامی
واسم اعتبار تو این اجتماعی
واسه پسرات باعث افتخاری
اینم میدونی که چشم مایی
فقط تویی که واسهمون سِجده گاهی
ماهام شُکرگذاریم از داشتنت میگیریم یه حس عالی
این یه ادعا نی، حقیقت داره اشتباه نیست
[ورس دو | نیما نیموش]
الآن نزدیک هشت سال شد که نیستی و
رفتی و هر روز حس میشه بوت توی خونه
هنوز یادمه خاطرات بچگیام
بازیامون توی کوچه، توی پارک
بدون هم بازی ولی تو بودی بهترین دوست زندگیم
پدر یعنی بهترین تکیهگاه، بزرگترین ستون زندگی
بهم یاد دادی اگه صدبارم بیفتم زمین باز بلند شم
تسلیم نشم، کاش میشد که بتونم زمانو دستکاری کنم و
میرفتیم عقب، به دورانی که مثل کوه پشتِ هم بودیم و
هیشکی جلودار نبود، ای کاش میتونستم یه آرزو کنم
که ببینم تو رو باز پهلوم، یادمه بعضی شبا ساعتها
منتظر میموندیم تو هم بیای واسه شام
ولی بازم حسرت که آخرم خبر میرسید که بابا کار داره باز
واسه رفاه ما، واسه نون تو سفره، گذشتی از عیش و نوش
خاک پاتم، اینم گفتی که همه چی پول نیست پسر
باید همیشه مسیرت باشه صاف، قلبت باشه پاک، حرفت باشه راست
ولی من اینا رو خیلی دیر فهمیدم
از وقتی که رفتی نه برفی هست نه بارون توی دل کویرم
از وقتی که رفتی من تفریحم شد گُل ولی بازم من نخندیدم
از وقتی که رفتی من ترسیدم که دل زخمیم هر روز بشه زخمیتر
حتی هنوزم به مامان چَشم میگم
چون که قول دادم بمونم من سربازش
عشق پدری، عشق مادری، برادری، خواهری با همه عشقا خب فرق داره
فقط یه یتیم میدونه چه قدر دردناکه اما سعی میکنیم باهاش کنار بیایم
اگه قراره روزای خوب واسه همه بیاد، پس بدون که واسه ما هم میاد
تو گفتی همه چی به دست میاد، به شرط اینکه براش خوب بکشی زحمت
تا الآنم هر کاری که کردم با قلبم بوده حتی تو دل شیر رفتم
تو گفتی وقتی من نباشم خوب مراقب مادر و خواهرت باش
حتی اگه بعضی وقتا اشتباه میکردی بازم پسرت همیشه باورت داشت
خوش به حال کسی که هنوزم پدرش زندهست، میخورم غبطهاش و
وای به حال کسی که باعث شه بشه پدرش دق مرگ، میبینه ذلت و
ای کاش فقط میتونستم حتی یه لحظه ببینمت دستت و ببوسم
یا تو بدترین شکل ممکن سرم داد میکشیدی چک میزدی توی گوشم
نمیدونی چقدر دل تنگم، نصیحتم کنی تا من بهتر بشم
بهت حق بدم یه روز بگی ایول شدی بهترین رپکن کشورت
کسی نیست که بتونه با تو بجنگه وقتی من پشتتم
اما شکست دلم وقتی دیدم که این زندگی بهم ضربه زد
هر روز دارم میشم شکستهتر
[اوترو | نیما نیموش]
خدا بیامرزتت بابا، هنوزم قاب عکست نداره خاک
میگفتی کارایی که الآن میکنی اصلا نبود تو زمان ما
میدونم ناخلف بودم اما به والله از قصد نبودن کارام
خدا بیامرزتت بابا هنوزم روزها کوتاهن شبها دراز
خدا بیامرزتت بابا بیتو حتی قفل میشن درای باز
جز تو دیگه نیست کسی باشه بهترین الگو برای ما
یادمه هیچ شبی نبود سر سفره نباشه نون نباشه آب
ولی الآن که دیگه نیستی پیش ما
نیست حتی یه لقمه غذا به کام
( Nima Nimosh )
www.ChordsAZ.com