"قسمت اول"
پلیسا چسبیدن مثه زگیل به شهر
میگن واستا دوباره میخوان الکی گیر بدن
میتونن ببرنم، خب قانونشون اینه
ولی تبصره داره اگه شیتیل بدم
همه خریدنین اینُ زود میفهمی
اگه زنده ای تو شهر و توش میچرخی
بپا یهویی سرت گیج نره
همه میرسن اما شرطش اینِ دیر نشه
ما از همون دسته ایم که قمارُ باختیم
تجربه کردیم، سندشم پاره های پیرهنه
کسی متوجه نی همه حواسا پرته
باید خودتُ نشون بدی تا ببیننت
بهم بگو ارزش چیه ؟
یکی به دست میاره یکی از دستش میده
خب، هر چیزی یه قیمتی داره
بگو چی باعث فرقش میشه؟
"همخوان"
شب و روزا یکی شدن،سیاه و تیره ان
سرگردون میان و میرن
آدما با دوییدناشون خلاصه میشن
خیلی قبل تر از پیری قراضه میشن
"قسمت دوم"
زیر نظری مراقبِ تو ان
دنبالِ یه سوژه ان تا تو رو محاکمه کنن
مرام و معرفتُ چطور شرحش میدی؟
وقتی رفاقتا ام یه جور معامله شدن
یه عده فقط بیننده های پشت پنجره ان
اینجا حادثه ها جور واجور و متغیرن
باید به هر در بزنی یا بشی در به در
تو و تقدیر یه نبرد تن به تن
با کوچه ها ، یه دل سیر حرف زدم
من از جنس خودشونم خوب میفهمنم
میشم پژواکِ یه صدایِ خفه
اندیشه ترشح میکنه به رویِ دفترم
دلم خوشه پاک نمیشه از صفحه ی روزگار
وقتی زیرِ خاک فراموشیا میبلعنم
اگه یه روز برسه از هر چی دیدم نگم
اینو بدون منم مثه تو یه بی مصرفم
"همخوان"
شب و روزا یکی شدن،سیاه و تیره ان
سرگردون میان و میرن
آدما با دوییدناشون خلاصه میشن
خیلی قبل تر از پیری قراضه میشن
میرن و میان ، میان و میرن…
پلیسا چسبیدن مثه زگیل به شهر
میگن واستا دوباره میخوان الکی گیر بدن
میتونن ببرنم، خب قانونشون اینه
ولی تبصره داره اگه شیتیل بدم
همه خریدنین اینُ زود میفهمی
اگه زنده ای تو شهر و توش میچرخی
بپا یهویی سرت گیج نره
همه میرسن اما شرطش اینِ دیر نشه
ما از همون دسته ایم که قمارُ باختیم
تجربه کردیم، سندشم پاره های پیرهنه
کسی متوجه نی همه حواسا پرته
باید خودتُ نشون بدی تا ببیننت
بهم بگو ارزش چیه ؟
یکی به دست میاره یکی از دستش میده
خب، هر چیزی یه قیمتی داره
بگو چی باعث فرقش میشه؟
"همخوان"
شب و روزا یکی شدن،سیاه و تیره ان
سرگردون میان و میرن
آدما با دوییدناشون خلاصه میشن
خیلی قبل تر از پیری قراضه میشن
"قسمت دوم"
زیر نظری مراقبِ تو ان
دنبالِ یه سوژه ان تا تو رو محاکمه کنن
مرام و معرفتُ چطور شرحش میدی؟
وقتی رفاقتا ام یه جور معامله شدن
یه عده فقط بیننده های پشت پنجره ان
اینجا حادثه ها جور واجور و متغیرن
باید به هر در بزنی یا بشی در به در
تو و تقدیر یه نبرد تن به تن
با کوچه ها ، یه دل سیر حرف زدم
من از جنس خودشونم خوب میفهمنم
میشم پژواکِ یه صدایِ خفه
اندیشه ترشح میکنه به رویِ دفترم
دلم خوشه پاک نمیشه از صفحه ی روزگار
وقتی زیرِ خاک فراموشیا میبلعنم
اگه یه روز برسه از هر چی دیدم نگم
اینو بدون منم مثه تو یه بی مصرفم
"همخوان"
شب و روزا یکی شدن،سیاه و تیره ان
سرگردون میان و میرن
آدما با دوییدناشون خلاصه میشن
خیلی قبل تر از پیری قراضه میشن
میرن و میان ، میان و میرن…
( Kajrah )
www.ChordsAZ.com